دل که به عشق مبتلا نیست
هستش مشمر که گوئیا نیست
تا دُردی درد نوش کردیم
دل را به از این دگر دوا نیست
رندیم و مدام جام رندان
از ساقی و جام می جدا نیست
مستیم و خراب در خرابات
ما را جائی دگر هوا نیست
در بحر محیط عشق غرقیم
جز ما خبرش ز حال ما نیست
هر نقش که در خیال آید
نیکش بنگر که بی خدا نیست
مستیم و حریف نعمت الله
حیف است که ذوق او تو را نیست
تاریخ : یکشنبه 90/5/9 | 6:13 عصر | نویسنده : رضا | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.