بسم الله الرحمن الرحیم
از حضرت صادق علیه السلام منقول است که ما امر می کنیم کودکان خود را به تسبیح فاطمه سلام الله علیها چنانکه امر می کنیم ایشان را به نماز پس آن را ترک مکن که هر که مداومت نماید بر آن شقی و بدبخت نمی شود
و به سند های صحیح از حضرت صادق علیه السلام منقول است که هر که تسبیح فاطمه سلام الله علیها را بعد ازنماز بگوید پیش از آنکه پاها را از هیئت نماز بگرداند آمرزیده شود و بهشت اورا واجب گردد
کلینی به سند معتبر از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که هر که ایمان دارد به خدا و روز قیامت باید که ترک نکند بعد از هر نماز فریضه خواندن سوره ی اخلاص را به درستی که هرکه بخواند آن را خدا جمع کند برای او خیر دنیا وآخرت را و می آمرزد اورا و پدر و مادر اورا و هر که از پدر و مادر او بهم رسیده اند
سید بن طاوس از حضرت رسول صلّی الله علیه و آله وسلم روایت کرده است که هر که بعد از هرنماز سوره اخلاص بخواند رحمت از آسمان برسرش فرو ریزد وسکینه بر او نازل گردد خدانظر رحمت به سوی او افکند وگناهانش را بیامرزد و هر حاجت که سوال کند بر آورد و در امان خداباشد
فضیلت شب و روز جمعه
ازحضرت صادق علیه السلام وارد شده که هر که بمیرد ما بین زوال روز پنجشنبه تا زوال روز جمعه خدا پناه دهد اورا از فشار قبرو نیز از آن حضرت منقولست که جمعه را حقی و حرمتی عظیم است پس زنهار که ضایع نگردانی حرمت آن را و تقصیر مکن در چیزی از عبادت حق تعالی در آنروز و تقرب جو به سوی خدا به عمل های شایسته و ترک نما جمیع محرمات خدارا زیرا که خدا ثواب طاعات را مضاعف میگرداند و عقوبت گناهان را محو می نماید و درجات مومنان را در دنیا و عقبی بلند میگرداند
از حضرت امام محمد باقر علیه السلام منقول است که حق سبحانه و تعالی امر می نماید ملکی را که در هر شب جمعه از بالای عرش ندا میکند از اول شب تا آخر شب از جانب ربّ اعلی که آیا بنده مومنی هست که پیش از طلوع صبح برای آخرت و دنیای خود مرا بخواند تا من دعای اورا مستجاب کنم آیا بنده مومنی هست که پیش از طلوع صبح از گناه خود توبه کند پس من توبه اورا قبول کنم آیا بنده مومنی هست که من روزی اورا تنگ کرده باشم و از من سوال کند که روزی اورا زیاد گردانم پیش از طلوع صبح پس روزی اورا گشاده گردانم
آیا بنده مومن بیماری هست که از من سوال کند پیش از طلوع صبح که اورا شفا دهم تا اورا عافیت کرامت کنم
آیا بنده ی مومن غمگین محبوسی هست که پیش از طلوع صبح از من سوال کند که اورا از زندان رها کنم و غمش را فرج دهم پس دعایش را مستجاب گردانم
آیا بنده مومن مظلومی هست که از من سوال کند پیش از صبح برای دفع ستم ظالم تا من از برای او
انتقام بکشم و حقش را به او برگردانم پیوسته این ندارا میکند تا طلوع صبح
همانا روایت شده که جمعه شبش نورانی است و روزش بسیار روشن پس بسیار صلوات بفرستید.
بر محمّد و آل محمّد صلوات
مفاتیح الجنان
از پس شیشه ی عینک ،استاد ، سرزنش بار مرا می نگرد
باز در دیده من می خواند،که چها در دل من می گذرد
می کند مطلب خود را دنبال ،«بچه ها عشق گناه است گناه»
وای اگر بر دل نو خاسته ای ،لشکر عشق بتازد بیگاه
می نشینم همه ساعت خاموش ،با دل خویشتنم دنیایی است
ساکتم گر چه به ظاهر اما، در دلم با غم تو غوغایی است
مبصر امروز چو اسمم را خواند ،بی سبب فریاد کشیدم غایب
رفقایم همگی خندیدند که جنون گشته به طفلک غالب
بچه ها هیچ نمی دانستند ،که من آنجایم و دل جای دگر
دل آنهاست پی درس و کتاب ،دل من در پی سودای دگر
من به یاد تو و آن روز بهار که تو را دیدم در جامه زرد
تو سخن گفتی اما نه ز عشق،من سخن گفتم اما نه ز درد
من به یاد تو و آن خاطره ها ،یاد آن دوره که بگذشت چو باد
که در این وقت به من می نگرد،از پس شیشه ی عینک استاد
با خیالت خوشم از اول زنگ ،لحظه ای فارغ از این دنیایم
«زنگ خورده است منوچهر بیا»،تو فریدون برو من می آیم
منوجهر نیستانی
دیگر اشعار : منوچهر نیستانی
من که ز پا نشسته ام مرغک پر شکسته ام
زود بیا که خسته ام زین همه خسته تر مکن
گر چه به دور زندگی تن به قضا نهاده ام
آتشم این قدر مزن رنجه ام این قدر مکن
یوسف عمر من بیا تنگدلم برای تو
رنج فراق می کشد خون به دل پدر مکن
هر چه که ناله می کنم گوش به من نمیکنی
یا که مرا ز دل ببر یا ز برم سفر مکن
مهدی سهیلی
دیگر اشعار : مهدی سهیلی
یادت بماند ناگهانی را که من بودم
طوفان بی نام و نشانی را که من بودم
یادت بماند رنج هایی را که در من بود
خودسوزی آتشفشانی را که من بودم
دنیا ندید و در شلوغی های خود گم کرد
تنهایی بی خانمانی را که من بودم
شاید زمانی عصر تنهایی بنامندش
این بی سر و بی ته زمانی را که من بودم
شاید زمانی یکنفر از نو روایت کرد
اوج و فرود داستانی را که من بودم
این من، منِ شاید هزاران تن شبیهم را
شاید ترا یا این و آنی را که من بودم
عادل سالم
دیگر اشعار : عادل سالم
دراین روزها
نمی بارد دگر باران
زمستان هم گمانم رنگ عوض کرده
سیاهی و غبار و دود
سپیدی رفته دیگر
از دیار ما
چه دلتنگم برای برف
بلورین دانه هایش
خاطراتم زنده می سازد
زمستان هم زمستان قدیمی ها
شاعر:محمد احمدی
.: Weblog Themes By Pichak :.