سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

باز از سینه دلم – با دل خون-پای برهنه زده بیرون-به گمانم شده مجنون

به کجا میبردم این که چنین بال کشیده است و پریده است و رهیده است

چه جانکاه – کشید از دل خون آه –

دلم سوخت برای دلم و تا که نشستم به بر حرف دل خویش

شنیدم که به لب ندبه کنان – مویه کنان – موی کنان

آه کشان – از دل و جان – گفت :سوال از چه ؟

ببین حال شب و روزم و این غصه جانسوز

 که یاران و رفیقان همه گشتند مسافر- همه زائر- همه حاجی-همه مُحرم

 و گمانم که هم الان همگی گرم طوافند

 به دور حرم قبله عالم -همان عشق معظم -همان روح مکرم

 خداوند غم و اشک محرم- و من غم زده اینجا- تک و تنها

باز هم با دل خون گفت: دل من تو کجا دیده دو چشمت

که در این ظلمت گمراهی و این عصر سیاهی

 که کسی خرج کسی شعله کبریت نکرده است

دو خورشید طلائی -که دو تا پرچم سرخ است نمادش

 به مدار هم و با هم بدرخشند و بتابند و نخوابند شب و روز

 دل گمشدگان را چو بیابند

 چه بزمیست در این سفره

 که یک سوی بود جنت الارباب و بود سوی دگر جنت العباس

و در آن بین چه بین الحرمینی است

 که با شور حسینی همه سینه زنان -گریه کنان- ناله زنان

شور بگیرند برای پسر حضرت زهرا

عرب خالقی




تاریخ : یکشنبه 90/1/21 | 2:53 عصر | نویسنده : رضا | نظر