بارگاه
به دل حک شد به خط آشنایی
شب میلاد و آغازِ گدایی
گدای بارگاهِ سبزِ عشقم
ببین امشب دلم گشته هوایی
به پیش پای تو غرقِ سرشکم
که شاید سر زنی بر بینوایی
کریمه کاسهام بنگر که بالاست
کرم بنما تو هر چه میتوانی
تویی معصومه، عصمت پیش رویت
کند سجده از این نورِ خدایی
تویی بانوی قصرِ سرخِ مذهب
که با زینب همیشه هم صدایی
همین بس از تو ای معصومه جانم
لقب گیرنده از جامِ رضایی
رضا نامِ تو را معصومه خوانده
که سر تا پا چنین زهرا نمایی
همه امشب کنارِ بارگاهت
من و این گریه و فصلِ جدایی
دلِ فطرس شده در شامِ میلاد
اسیرِ گنبدِ زردِ طلایی
کریمانه
ای گوهر درّدانه، یا حضرت معصومه
ای روح کریمانه، یا حضرت معصومه
موسی به برش گلشن، شد دیدهی او روشن
یاسی تو به گلخانه، یا حضرت معصومه
نجمه شده روحانی، از آن رخ عرفانی
گویند به کاشانه، یا حضرت معصومه
چشمانِ رضا خندان، قلبش چو درّی غلطان
از دیدن جانانه، یا حضرت معصومه
ای چشمهی پاکیها، ای مَضجَعِ خوبیها
آبادیِ ویرانه، یا حضرت معصومه
حوا شده مسرورت، مریم کمی از نورت
ای روح مسیحانه، یا حضرت معصومه
بانو نظری بنما، امشب تو بر این نجوا
از عاشقِ دیوانه، یا حضرت معصومه
طلوعِ عصمت
ای همه آسمانِ شده، خیره به هر نگاه تو
چشم رضا ستاره شد، مانده کنارِ ماهِ تو
لشگرِ حوریان ببین، برگِ خزانِ مقدمت
آمده تا که بال خود، فرش کند به راهِ تو
سینهی کاظم ار شده، شاد ز مقدم شما
برده قرار نجمه را، خندهی گاه گاهِ تو
وقتِ ظهور عفت و طلوعِ عصمت آمده
مانده شبِ سیاه دل، منتظرِ پگاه تو
کی بشود که شاعری، مدح کمال گویدت
وصف کند ز گوشهی گنبد و بارگاه تو
کاش کنی عنایتی، ز روی لطف و مرحمت
همیشه باشد این دلم، مرغکِ در پناه تو
خجل به محشرم مکن، به پیشِ چشم دیگران
.: Weblog Themes By Pichak :.