........بنگر که داغ هجر تو با ما چه می کند وصف جمال روی تو جانا چه می کند . شرح نگاه مست تو ای روشنای سبز با اشک خون و چشم تمنا چه می کند ........................... ای آفتاب مه گرفته عالم ، طلوع کن هستی بدون نور تو فردا چه می کند ............................ شب در سیاه چشم تو آوارگی کشید با خال دل فریب تو یلدا چه می کند ........................... ای شهسوار حسن به بازار عاشقی یوسف به پیش حسن تو سودا چه می کند ........................... هفت آسمان به آه تو هستند و برقرار ورنه حیات و موت به عیسی چه می کند ............................ تنها تویی بهانهء عاشق شدن ، بیا توضیح واضحات به معنا چه می کند ............................ چون روشنای شمس و قمر از وجود توست با این طلیعه گو ید بیضا چه می کند ............................. بیراهه می رود دل آن مدعی ، بگو در لابلای خرمن اسما چه می کند ............................ او اسم اعظم و نی عشق اعظم است عمری به کار بیخود و بیجا چه می کند ............................. با مدعی بگو که چراغت اگر چه هست این دیدگان بسته هویدا چه می کند ........................... با چشم و سوز دل بنگر او همیشه هست ورنه سواد عقل جز حاشا چه می کند. ............................................................................................................. این شعر سروده دوست عزیز اقای کریمخانی است
تاریخ : سه شنبه 90/1/23 | 3:4 عصر | نویسنده : رضا | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.