سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دنیا طلبان ز حرص مستند همه   موسی کش و فرعون پرستند همه
هر عهد که با خدای بستند همه   از دوستی حرص شکستند همه

?

ای چشم تو چشم چشمه هر چشم همه   بی چشم تو نور نیست بر چشم همه
چشم همه را نظر بسوی تو بود   از چشم تو چشمه‌هاست در چشم همه

?

چون باز سفید در شکاریم همه   با نفس و هوای نفس یاریم همه
گر پرده ز روی کارها بر گیرند   معلوم شود که در چه کاریم همه

?

ای روی تو مهر عالم آرای همه   وصل تو شب و روز تمنای همه
گر با دگران به ز منی وای بمن   ور با همه کس همچو منی وای همه

?

سودا به سرم همچو پلنگ اندر کوه   غم بر سر غم بسان سنگ اندر کوه
دور از وطن خویش و به غربت مانده   چون شیر به دریا و نهنگ اندر کوه

?

آنم که توام ز خاک برداشته‌ای   نقشم به مراد خویش بنگاشته‌ای
کارم چو بدست خویش بگذاشته‌ای   می‌رویم از آنسان که توام کاشته‌ای

?

ای غم که حجاب صبر بشکافته‌ای   بی تابی من دیده و برتافته‌ای
شب تیره و یار دور و کس مونس نه   ای هجر بکش که بی‌کسم یافته‌ای

?

دارم صنمی چهره برافروخته‌ای   وز خرمن دهر دیده بر دوخته‌ای
او عاشق دیگری و من عاشق او   پروانه صفت سوخته‌ای سوخته‌ای

?

من کیستم آتش به دل افروخته‌ای   وز خرمن دهر دیده بر دوخته‌ای
در راه وفا چو سنگ و آتش گردم   شاید که رسم به صبحت سوخته‌ای

?

من کیستم از خویش به تنگ آمده‌ای   دیوانه‌ی با خرد به جنگ آمده‌ای
دوشینه به کوی دوست از رشکم سوخت   نالیدن پای دل به سنگ آمده‌ای



تاریخ : پنج شنبه 90/1/25 | 9:47 صبح | نویسنده : رضا | نظر