سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گم شدم در سر آن کوی مجویید مرا   او مراکشت شدم زنده مپو یید مرا
بر درش مردم و آن خاک بر اعضای من است   هم بدان خاک درآید و مشویید مرا
عاشق و مستم و رسوایی خویشم هوس است   هر چه خواهم که کنم هیچ مگویید مرا
خسروم من : گلی ازخون دل خود رسته   خون من هست جگر سوز مبویید مرا

?

ترسم از بوی دل سوخته ناخوش گردد   مرسانی به وی ای باد صبا بوی مرا

?

برسرکوی تو فریاد که از راه وفا   خاک ره گشتم و برمن گذری نیست ترا
دارم آن سر که سرم در سر کار توشود   با من دلشده هر چند سری نیست ترا
دیگران گرچه دم از مهر و وفای تو زنند   به وفای تو که چون من دگری نیست ترا



تاریخ : پنج شنبه 90/1/25 | 9:52 صبح | نویسنده : رضا | نظر