- میخانهای که تو برای خویش
- پیافکندهای
- فراختر از هر خانهای است
- جهان از سر کشیدن مییی
- که تو در اندرون آن میاندازی،
- ناتوان است.
- پرندهای، که روزگاری ققنوس بود
- در ضیافت توست
- موشی که کوهی را بزاد
- خود گویا تویی
- تو همهای، تو هیچی
- میخانهای، مییی
- ققنوسی، کوهی و موشی،
- در خود فرو میروی ابدی،
- از خود میپروازی ابدی،
- رخشندگی همه? ژرفاها،
- و مستی همه? مستانی
- - تو و شراب؟[??]
تاریخ : پنج شنبه 90/1/25 | 10:21 صبح | نویسنده : رضا | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.