غزل پنجره
یک کلبه خراب و کمى پنجره
یک ذره آفتاب و کمى پنجره
اى کاش جاى این همه دیوار و سنگ
آئینه بود و آب و کمى پنجره
در این سیاه چال سراسر سؤال
چشم و دلى مجاب و کمى پنجره
بویى زنان و گل به همه مى رسید
با برگى از کتاب و کمى پنجره
موسیقى سکوت شب و بوى سیب
یک قطعه شعر ناب و کمى پنجره
قیصر امین پور
تاریخ : سه شنبه 90/2/6 | 7:27 عصر | نویسنده : رضا | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.