میان بقچه زمین
همیشه یک صدای خوب،
یک طلوع تازه ست
که دست های بخت هر درخت
و چشم های هر پرنده مهاجر در انتظار اوست
و دیدنش،
اگر چه باهار و بارها
ولی درست مثل خنده ای دوباره تازه ست...
و راه او ،
در امتداد راه سبز جویبار
درون قلب دانه ی به زیر خاک
کنار من، کنار تو،
و نام او: بهار...
تاریخ : پنج شنبه 90/2/8 | 9:4 صبح | نویسنده : رضا | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.