غرق نور است و طلا گنبد زرد رضا بوی گل، بوی گلاب می رسد از همه جا
مثل یک خورشید است می درخشد از دور شده از این خورشید شهر مشهد پر نور
چشمها خیره به او قلبها غرق دعاست بر لب پیر و جوان یا رضا یا رضاست
ای خدا کاش که من یک کبوتر بودم روی این گنبد زرد شاد می آسودم
می زدم بال و پری دور تا دور حرم از دلم پر می زد ماتم و غصه و غم
|