سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سر کوه بلند


سر کوه بلند آمد سحر باد 
ز توفانی که می آمد خبرداد
درخت سبزه لرزیدند و لاله 
به خاک افتاد و مرغ از چهچهه افتاد 
سر کوه بلند ابر است و باران 
زمین غرق گل و سبزه ی بهاران 
گل و سبزه ی بهاران خاک و خشت است 
برای آن که دور افتد ز یاران 
سر کوه بلند آهوی خسته 
شکسته دست و پا ، غمگین نشسته 
شکست دست و پا درد است ، اما 
نه چون درد دلش کز غم شکسته 
سر کوه بلند افتان و خیزان 
چکان خونش از دهان زخم و ریزان 
نمی گوید پلنگ پیر مغرور 
که پیروز آید از ره ، یا گریزان 
سر کوه بلند آمد عقابی 
نه هیچش ناله ای ، نه پیچ و تابی
نشست و سر به سنگی هشت و جان داد 
غروبی بود و غمگین آفتابی 
سر کوه بلند از ابر و مهتاب 
گیاه و گل گهی بیدار و گه خواب 
اگر خوابند اگر بیدار ، گویند 
که هستی سایه ی ابر است ، دریاب 
سر کوه بلند آمد حبیبم 
بهاران بود و دنیا سبز و خرم 
در آن لحظه که بوسیدم لبش را 
نسیم و لاله رقصیدند با هم

 

 

 

مهدی اخوان ثالث

 

 

 

آخر شاهنامه




تاریخ : دوشنبه 90/4/13 | 7:19 صبح | نویسنده : رضا | نظر