سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

ای دل سنگی بیا و آب شو

زودتر بیدار از این خواب شو

ای رسیده تا لب نفرین دوست

وی دعای مانده تا آمین دوست

ای گرو در دست اعمال بدت

ای پشیمان گشته از حال بدت

ای دل هر جایی و ولگرد من

آبرو بردی ز روی زرد من

هر کجا شد پا نهادی بی خیال

باز کردی در هوای هر که بال

آب و دانه خوردی از هر پشت بام

فکر خود بودی نبودی فکر بام

تو ندادئی خمس مال خویش را

تو نکردی پاک بال خویش را

پس تمام آب و نانت غصبی است

تار و پود عمق جانت غصبی است

مثل نی می نالم از وضع خودم

خوب بودم از چه حالا بد شدم

من توکل بر تو کمتر می کنم

من خدا را سخت باور می کنم

ای خدا ای باور دیرین من

ای ملاک دوستی و کین من

رحم کن بر من مرا هم خوب کن

در زلال کوثرت مرطوب کن

تا شوم سرمست از عشق علی

یک جهان گردد ز نورم منجلی




تاریخ : یکشنبه 90/1/21 | 2:56 عصر | نویسنده : رضا | نظر

به تن زخمی من روح مداوا دادی قوت قلب نبی جان مرا نا دادی تلخی سنگ به لبخند تو شیرین می شد غم دلواپسی ام را به دلت جا دادی سالها عمر تو با زخم زبانها طی شد پای من وقف شدی هست خودت را دادی هیچ کس مثل تو ای خوب به من لطف نکرد تو مرا زیر پر و بال خودت جا دادی می روی قلب من از درد به خود می پیچد بی کسی های مرا باز به غمها دادی فکر تنهایی من بوده ای ای گل زیرا همه عاطفه ات را تو به زهرا دادی




تاریخ : یکشنبه 90/1/21 | 2:56 عصر | نویسنده : رضا | نظر

 

سبک کی گفته من بی کس و کارم

//////////////////////////////////////

الهی من برات بمیرم     به عشق تو ببین اسیرم

حسین من،زیباترین عشق الهی --- به عاشقت کن یه نگاهی

بی تو میشم غرق تباهی (2)

******

الهی من برات بمیرم     به عشق تو ببین اسیرم

می دونی من، به عشق روی تو اسیرم----ذکر تو رو به لب می گیرم

وجود من نذر تو بوده---- اگه بگی بمیر می میرم

******

دیوونه ی کرببلاتم     کبوتر گنبد طلاتم

به عشق تو گذاشت دلم سر به بیابون----برات شده همیشه مدیون

اگه پای عشق تو باشه---- چه ارزشی داره دل و جون

******

یه رخصتی تا پر بگیرم     میدونی من بی تو میمیرم

نیست به خدا، هیچ کجایی مثل تو دلبر----از همه عالمی غریب تر

توئی همون که تا تورو دید----فاطمه گفت غریب مادر

 

 




تاریخ : یکشنبه 90/1/21 | 2:53 عصر | نویسنده : رضا | نظر

 

باز از سینه دلم – با دل خون-پای برهنه زده بیرون-به گمانم شده مجنون

به کجا میبردم این که چنین بال کشیده است و پریده است و رهیده است

چه جانکاه – کشید از دل خون آه –

دلم سوخت برای دلم و تا که نشستم به بر حرف دل خویش

شنیدم که به لب ندبه کنان – مویه کنان – موی کنان

آه کشان – از دل و جان – گفت :سوال از چه ؟

ببین حال شب و روزم و این غصه جانسوز

 که یاران و رفیقان همه گشتند مسافر- همه زائر- همه حاجی-همه مُحرم

 و گمانم که هم الان همگی گرم طوافند

 به دور حرم قبله عالم -همان عشق معظم -همان روح مکرم

 خداوند غم و اشک محرم- و من غم زده اینجا- تک و تنها

باز هم با دل خون گفت: دل من تو کجا دیده دو چشمت

که در این ظلمت گمراهی و این عصر سیاهی

 که کسی خرج کسی شعله کبریت نکرده است

دو خورشید طلائی -که دو تا پرچم سرخ است نمادش

 به مدار هم و با هم بدرخشند و بتابند و نخوابند شب و روز

 دل گمشدگان را چو بیابند

 چه بزمیست در این سفره

 که یک سوی بود جنت الارباب و بود سوی دگر جنت العباس

و در آن بین چه بین الحرمینی است

 که با شور حسینی همه سینه زنان -گریه کنان- ناله زنان

شور بگیرند برای پسر حضرت زهرا

عرب خالقی




تاریخ : یکشنبه 90/1/21 | 2:53 عصر | نویسنده : رضا | نظر

 

آمده چله نشین غم یار

قد کمان از بهر دیدار نگار

خاطراتی را به دوش جان کشد

نیمه جان تا محضر جانان کشد

سر فرزانه قدمها می زند

روی خاک عشق تا پا می زند

بوی دلبر بر مشامش می رسد

آه هنگام سلامش می رسد

السلام ای نعش پنهان زیر خاک

السلام ای جسم های چاک چاک

السلام ای کشته دریای اشک

السلام ای پرچم سقا و مشک

السلام ای قبرهای بی نشان

ای زیارتگاه مام قد کمان

السلام ای سینه های سوخته

آمدم با سینه ای افروخته

آمدم من ای برادر زینبم

زائری غم دیده و جان بر لبم

آمدم با کاروان ارغوان

سرفراز اما حزین و قد کمان

آمدم من نیمه جان و دل غمین

تا مگر که جان دهم در اربعین

زیر لب من می کنم این زمزمه

من فدایت ای عزیز فاطمه

------------------------------------

محمد علی شهاب

نغمه های ولایت 75




تاریخ : یکشنبه 90/1/21 | 2:52 عصر | نویسنده : رضا | نظر

 

سالیانی بود خالی قاب دل

تا بجویم دلبری را باب دل

دلبری زیبا رخ و قامت بلند

طره گیسوی او همچون کمند

مستی ام با دیدنش افزون شود

بی خدایی از دلم بیرون شود

با تمام بی نشانیهای دل

از کجا او را بجویم وای دل

نم نم اشکم چکید از چشم تر

با دلم گفتم که ای خاکت به سر

دیدی آخر ای دل از غصه چاک

آرزویت را بری تو زیر خاک

گر چه عمری با غم دل ساختی

عاقبت دلدار خود نشناختی

تا دلم بشکسته شد اشکم چکید

ناگهان نوری به قلب من رسید

نور نه ماه میان آسمان

نی غلط گفتم خورشید زمان

گر چه عمری گشته ام در عالمین

بوده ام غافل من از باب الحسین

هر چه گشتم مثل او در ناس نیست

آی مردم او به جز عباس نیست

بسته ارکان فلکبر دست او

قدسیان آسمان هم مست او

وسعت چشمان او عرش خدا

هست بین خالق و او رازها

کعبه حاجات مردم در زمین

عالمی مست گل ام البنین

از نگاه او به خود لرزد عدو

لشگری ترسند از چشمان او

دست کی خواهد میان کارزار

هر که دیده چشم او کرده فرار

نی که این عالم چنین احساسی است

مهدی موعود هم عباسی است

 




تاریخ : یکشنبه 90/1/21 | 2:49 عصر | نویسنده : رضا | نظر

 

گل بریزید آی جوونا-----دوباره مهتاب اومده

کف بزنید با هلهله-----پسر ارباب اومده

خدا دیگه شبیه اون-----نداره توی عالمین

رودست نداره بخدا-----پسر محبوب حسین

هر چی نگار و دلبره-----چشای اون پس می زنه

فرشته هم هر روز و شب-----به عشق اون دس می زنه

توی چشای ناز اون-----یه دنیا غرق بخدا

لیلی رو مجنون می کنه-----آره فقط با نیم نیگا

حنجره ناز صداش-----دل بابارو می بره

تو قاب قوسین چشاش-----غیر خدا کی می پره

قوت پاهای حسین-----شراب صد هزار سبو

موذن کرب و بلا -----یه بار برام اذون بگو

 علی اکبر حسین




تاریخ : یکشنبه 90/1/21 | 2:48 عصر | نویسنده : رضا | نظر

 

ای دل طوفانیم آرام باش

یک تپش با طبع من همگام باش

واژه هایم را پر از احساس کن

دیده را از اشک پر الماس کن

وا کن از پای قلم زنجیر را

بشکن این بغض شب دلگیر را

تا نویسم از چنین هنگامه ای

سوی آن صحرا نشسته نامه‌ای

کعبه آباد حجاز من توئی

مستحبات نماز من توئی

ای تو آرام دل هر بی شکیب

مستجاب آخرین امن یجیب

یادت ای قامت قیامت هر کجا

کرده غوغای قیامت را بپا

صبح جمعه رقص شور انگیز باد

حلقه زلف تو را آرد به یاد

چیست این دلشوره های بیکران

پشت کاشی های سبز جمکران

کشتی امید در گل تا به کی

بانگ اللهم عجل تا به کی

تا به کی از داغ هجران تو صبر

جلوه کن ای آفتاب پشت ابر

اشکهایم هر پگاه انتظار

گل کند در وعده گاه انتظار

کاروان سالار لختی صبر کن

یوسفی دارم به چاه انتظار

کی به دریای ظهورت می رسد

زورق این آبراه انتظار

بی تو در سرمای شب بی طاقتند

کودکان بی پناه انتظار

کاش مست چشم نازت می شدم

ریشه ای از جانمازت می شدم

کاش برگردی که باز آید بهار

کاش گردد دست بوست ذوالفقار

کاش یکدم میهمانت می شدم

نیمه‌ی شب روضه خوانت می شدم

کاش یک ساعت عنان گیرت شوم

یا جوان مرگ تو یا پیرت شوم

دادم از کف جمله صبر و تاب را

تا که بوسیدم کف سرداب را

بانگ هل من ناصر از کعبه برآر

کعبه را از این سیه پوشی در آر

ذوالفقار حیدری را تاب ده

کافران را بیم از مرداب ده

خیز و بر هم زن همه آرامشان

کام شیرین تلخ کن بر کامشان

محو کن فرعونیان نیل را

از فلسطین نقش اسرائیل را

کربلای دیگری آغاز کن

روزه صبر خدا را باز کن

کودک ششماهه را خوابی رسان

خیمه های تشنه را آبی رسان

اهل بیت عشق را دریاب زود

خیمه عباس مانده بی عمود

 




تاریخ : یکشنبه 90/1/21 | 2:48 عصر | نویسنده : رضا | نظر

 

باز گردای بغض صحرا گرد من

باز گرما ده به بیت سرد من

ای که عمق انتظارات منی

ای که پشت استعارات منی

من شب ظلمانی استم تار تار

انتظارم انتظارم انتظار

منتظر بودن عبادت کردن است

با خیال دوست عادت کردن است

قبله ی صحرانشین این کویر

بال زخم سجاده هایم را بگیر

باتو کبری در خضوعم مانده است

چار رکعت در رکوعم مانده است

تشنگی از پای دراورده مرا

اب پشت سد جوعم مانده است

سجده ام سر میکشد از روی مهر

غصه بر دوش خضوعم مانده است

واجباتم شد شهید مستحب

اصل در چاه فرو عم مانده است

ای نمیدانم کجایی کیستی

ای فراتر از چرایی –چیستی

در قیابت اب را گل کرده اند

موج را مدیون ساحل کرده اند

خاک در دست کسوف افتاده است

اسمان هم در خسوف افتاده اند

اه ای خورشید روز رهگذر

ای پناه سایه های در به در

بی تو ما دلشوره های بی نوا

بر کدامین جاده یابیم التجا

من دعای عهد میخوانم بیا

بر سر این وعده میمانم بیا

با تجلی های پر هیبت بیا

از میان پردهی غیبت بیا

ان که عمری گشته در دنبال تو

باز می اید به استقبال تو




تاریخ : یکشنبه 90/1/21 | 2:47 عصر | نویسنده : رضا | نظر

 

موقع آشتی کنونه آی گنهکارا بیاید

خدا خیلی مهربونه ای گنهکارا بیاید

خدا ستاره همیشه ابرو ریزی نمی شه

گناهارو می پوشونه ای گنهکارا بیاید

هر چی ما بنده پستیم هر چی ما تو به شکستیم

همه رو خودش می دونه ای گنهکارا بیاید

با ملائکه میگه تا بکنن از همه دعوت

این ندا از اسمونه ای گنهکارا بیاید

با تموم دعوتا باز خودش هم از مهربونی

همه رو فرا می خونه ای گنهکارا بیاید

ای جوونا نوجوونا خدای مهربون ما

عاشق اشک جوونه ای گنهکارا بیاید

همه مون مهمون یاریم کسی جز خدا نداریم

بی خدا دل پریشونه ای گنهکارا بیاید

عمریه از خدا دوریم اسیر نفس وغروریم

این گناه همه مونه ای گنهکارا بیاید

دلامو ن مثل یه سنگه این مریضی خیلی ننگه

چاره شم اشک روونه ای گنهکارا بیاید

هر که با چشم تر اومد نمیشه از این حریم رد

با دلای عاشقونه ای گنهکارا بیاید

به خدا این خدای ما توی مهمونیش کسی رو

از دم در نمیرونه ای گنهکارا بیاید

میگه هر کسی علی رو واسطه کرده بیاد تو

عشق اون تو دل و جونه ای گنهکارا بیاید




تاریخ : یکشنبه 90/1/21 | 2:46 عصر | نویسنده : رضا | نظر