نور بسیط لَمعه ای از آفتاب ماست
بحر محیط جرعه? جام شراب ماست
قانون علم کلی و کشاف عقل کل
حرفی ز دفتر و ورقی از کتاب ماست
تا بوسه داده ایم رکاب جلال او
سرخیل عاشقان جهان در رکاب ماست
ما خواجه محاسب دیوان عالمیم
هرجا که عالمیست به جان در حساب ماست
روح القدس ببسته میان همچو خادمان
در روز و شب مجاور درگاه و باب ماست
ما را حجاب نیست و گر هست غیر نیست
خود عین ماست آنکه تو گوئی حجاب ماست
زلفی که رفت در سر سودای دو جهان
بر روی ماست واله و در پیچ و تاب ماست
هر قطره ای که غرقه? دریای ما بود
از ماش می شمار که موج و حباب ماست
داریم نعمت الله و از خلق بی نیاز
سلطان کاینات گدای جناب ماست
چشم ما نور خدا بنمایدت
دیده? ما بین که تا بنمایدت
در صفات جام می ما را نگر
تا به تو مستی ما بنمایدت
گر در این دریا درآئی همچو ما
عین ما روشن تو را بنمایدت
وا مکن از نور رویش دیدهام
تا جمال کبریا بنمایدت
گر تو در کنج فنا ساکن شوی
عاقبت گنج بقا بنمایدت
خودنمائی می کنی با عاشقان
در دوئی آن یک کجا بنمایدت
نعمت الله جو که نور روی او
آنچه خواهی حالیا بنمایدت
حق مطلق به حق حقیقت ماست
صفت و ذات عشق و زینت ماست
بر سر کوی دوست جانبازی
در ره اهل دل طریقت ماست
صورت ما مثال اوست از آن
حسن و معنی جمال سیرت ماست
عشق بحر است و ناخدا معشوق
کشتی عاشقان شریعت ماست
پادشاهان خلوت عشقیم
تخت خاک درش سریرت ماست
مستی و عاشقی و میخواری
عادت کهنه? طبیعت ماست
از حق آمد ندا که ای سید
نعمت الله به حق حقیقت ماست
عشق او همدم دیرینه? ماست
خلوتش در حرم سینه? ماست
جان ما گرچه که آئینه? اوست
روی او نیز هم آئینه? ماست
کُنج دل گوشه? ویرانه? اوست
گنج او حاصل گنجینه? ماست
عشق ورزیدن و میخواری هم
عادت کهنه? دیرینه? ماست
صوفی صافی معنی به صفا
طالب صورت پشمینه? ماست
آنچه امروز توئی طالب آن
حرفی از درس پریرینه? ماست
همچو سید بود ایمن ز خمار
هر که مست از می دوشینه? ماست
در سراپرده? دل خلوت جانانه? ماست
جنت ار می طلبی گوشه? میخانه? ماست
خواجه? عاقل ما گرچه کمالی دارد
بنده? بندگی عاشق دیوانه? ماست
گنج عشقی که همه کون و مکان می جویند
گو بیایید که آن در دل ویرانه? ماست
آتش عشق برافروخت چنین شمع خوشی
عقل بیچاره? پرسوخته پروانه? ماست
آب حیوان به مَثل از می ما یک جامی است
حوض کوثر چه بود جرعه? پیمانه? ماست
در خرابات مغان بر در میخانه مدام
مجلس اهل دلان مجلس شاهانه? ماست
سخن سید رندان چو بخوانند به ذوق
بشنو ای دوست که آن تحفه? مستانه? ماست
دل ما گنج و گنجخانه? ماست
گوشه? جان ما خزانه? ماست
نغمه? بلبلان گلشن عشق
صفت صوت خوش ترانه? ماست
در خرابات عشق شب تا روز
ناله? زار عاشقانه? ماست
اندر این دامگاه عرصه? دل
مهر شهباز عشق دانه? ماست
بی نشان است راه جان لیکن
دل ما پیرو نشانه? ماست
هر زمان خود زمانه دگر است
این زمان بی گمان زمانه? ماست
دم به دم می رسد ندا کای یار
نعمت الله ما یگانه? ماست
عشق او سلطان ملک جان ماست
این چنین ملک و ملک جانان ماست
پادشاه هفت اقلیم جهان
بنده? درگاه این سلطان ماست
ما به عشق او ز خود بگذشته ایم
لاجرم ما آن او ، او آن ماست
رند سرمستیم در کوی مغان
شاهد میخانه در فرمان ماست
دُرد درد عشق می نوشیم ما
خوش بود دردی که او درمان ماست
جام می در دست و می گردد مدام
ساقی رندان سرمستان ماست
ذوق سرمستان ز مخموران مجوی
نعمت الله جو که از رندان ماست
عشق او سلطان ملک جان ماست
این چنین ملک و ملک جانان ماست
پادشاه هفت اقلیم جهان
بنده? درگاه این سلطان ماست
ما به عشق او ز خود بگذشته ایم
لاجرم ما آن او ، او آن ماست
رند سرمستیم در کوی مغان
شاهد میخانه در فرمان ماست
دُرد درد عشق می نوشیم ما
خوش بود دردی که او درمان ماست
جام می در دست و می گردد مدام
ساقی رندان سرمستان ماست
ذوق سرمستان ز مخموران مجوی
نعمت الله جو که از رندان ماست
روح اعظم روان سید ماست
لوح محفوظ آن سید ماست
هر معانی که عارفان دانند
دو سه حرف از بیان سید ماست
بی مثال و مثال هر فردی
یرلغی از نشان سید ماست
جان جزوی فنا شود اما
جان جاوید جان سید ماست
عقل اول به نزد اهل دلان
عاشق عاشقان سید ماست
هر یکی را از او بود اسمی
اسم اعظم از آن سید ماست
نعمت الله که میر مستانست
بنده? بندگان سید ماست
عشق جانان در میان جان ماست
گنج معنی در دل ویران ماست
ما به درد دل گرفتار آمدیم
وین عجب کاین درد دل درمان ماست
هر کسی را کفر و ایمانی بود
زلف رویش کفر و هم ایمان ماست
زاهدی باری به شأن عقل تو است
عشق بازی آیتی در شأن ماست
ما به عشق او به میدان آمدیم
گوی عالم در خم چوگان ماست
از شراب ناب بی غش سرخوشیم
مستی ما از می جانان ماست
در سماع عارفان در کنج دل
زهره قوال و قمر رقصان ماست
سید خلوت سرای وحدتیم
نعمت الله از دل و جان آن ماست
.: Weblog Themes By Pichak :.