بهار پرده بر انداخت روی نیکو را | نمونه گشت جهان بوستان مینو را | |
یکی در ابر بهاری نگر ز رشتهی صبح | چگونه میگسلد دانههای لولو را | |
سفر چگونه توان کرد در چنین وقتی | ز دست چون بتوان داد روی نیکو را | |
به باغ غرقهی خون است لاله دانی چیست | ز تیغ کوه بریده است روزگار او را | |
بیا که تا به چمن در رویم و بنشینیم | ببوی گل بکف آریم جام گلبو را |
?
مخز به نیم جو آن صحبتی که باغرض است | که راحتی نبود صحبت ریایی را |
?
چو خاک بر سر راه امید منتظرم | کزان دیار رساند صبا نسیم وفا | |
برای کس چو نگردد فلک بیتقدیر | عنان خویش گذارم به اقتضای قضا | |
میان صومعه و دیر گر چه فرقی نیست | چو من به خویش نباشم چه اختیار مرا | |
کسی که بر درمیخانه تکیه گاهی یافت | چه التفات نماید به مسند دارا ؟ | |
خوش آنکسی که درین دور میدهد دستش | حریف جنس و می صاف و گوشهی تنها |
تاریخ : پنج شنبه 90/1/25 | 10:6 صبح | نویسنده : رضا | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.