چقدر دست تو با دست من محبت کرد و انحنای لبت بوسه را رعایت کرد
من از تو با شب و باران و بیشه ها گفتم و هر که از تو شنید از بهار صحبت کرد
کتابِ چشم مرا خط به خط بخوان ، خانم ! که تابِ موی تو را مو به مو روایت کرد
سرودن از تو شبیه نوشتن وحی است و آیه آیه تو را می شود تلاوت کرد :
اَلَم تَری ... که غزل کیف می کند با تو !؟ تنت ارم شد ومن را به باغ دعوت کرد
وَ تن ، تنت ، که وطن شد غزل مطنطن شد ! وَ رقص شد ... وَ تَتَن تَن تَنانه حرکت کرد –
- به سمت عطر تو تا قبله ها عوض بشوند و بعد رو به تو قامت که بست ، نیت کرد :
منم مسافر چشمت ! مرا شکسته نخواه ! و نیت غزلی در 4 رکعت کرد !
رکوع کرد ... وَ تسبیح هاش پاره شدند ! و مُهر را به سجودی هزار قسمت کرد !
.: Weblog Themes By Pichak :.