سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از جنوب و غرب تا شرق و شمال           گشته ام در بین اشباح و رجال

کیست تا از مرگ من پروا کند               یا به روی غربتم در وا کند

آب می جویم ولیکن در سراب               کوفه بازار است این شهر خراب

می زنم بر گرد آتش بال بال                 تا بنوشم شعله مرگ حلال

«مرگ» آغاز جهانی دیگر است           عاشقان را مرگ جانی دیگر است

آن که در خون عشق بازی می کند          تا قیامت سرفرازی می کند ...




تاریخ : دوشنبه 90/1/22 | 3:32 عصر | نویسنده : رضا | نظر

ای خماران را شرابی سوخته           ما عطشناکیم و آبی سوخته

بی تو در چاهیم و آهی آتشین           دردی از دور و طنابی سوخته

دوش دیدم خیمه هایی را به خواب     شعله گون در پیچ و تابی سوخته

از حرارت سوختم آبی کجاست         چشم حسرت ماند و خوابی سوخته

خشکسالی می تپد از شش جهت        آسمان دارد سحابی سوخته

ذوالجناح آمد ولیکن بی سوار           خسته با زین و رکابی سوخته

کاروان بر باد گویی می رود           غرق ماتم در نقابی سوخته

می رود تا شام در بهت غروب         بر سر ِ نی آفتاب سوخته

 




تاریخ : دوشنبه 90/1/22 | 3:32 عصر | نویسنده : رضا | نظر

علی جان کوفیان غیرت ندارند                که فرمان تو را گردن گذارند

علی جان کوفیان خفت پذیرند               که دامان بلندت را نگیرند

علی جان، کوفیان با کیاست                جدا کردند دین را از سیاست

به نام دین سرِ دین را شکستند              دو بال مرغ آئین را شکستند

به پیشانی اگر چه پینه دارند                ز فرزند تو در دل کینه دارند

چو بنچاق فدک را پاره کردند               غزالان ِ تو را آواره کردند

شغالان، شیرها را سر بریدند               کبوتر بچـّگان را سر بریدند

محرم ماه الفت با جنون است                چراغ کوچه هایش بوی خون است

محرم حرمت خون است و خنجر           تلاطم می کند حنجربه حنجر

غم ِ زهرا مرا سوز درون داد               دم ِ حیدر به من شور جنون داد

حسین آمد به زخم دل نمک ریخت           مرا با شور عاشورا در آویخت

ز فرط تشنگی بی تاب گشتم                 عطش دیدم ز خجلت آب گشتم

چه ها گویم ز مَشک تیرخورده              ز دست ساقی شمشیر خورده

به خاک افتاد مشک از دست ساقی          دو عالم پر شد از بوی اقاقی




تاریخ : دوشنبه 90/1/22 | 3:31 عصر | نویسنده : رضا | نظر

بارگاه
به دل حک شد به خط آشنایی
شب میلاد و آغازِ گدایی
گدای بارگاهِ سبزِ عشقم
ببین امشب دلم گشته هوایی
به پیش پای تو غرقِ سرشکم
که شاید سر زنی بر بی‌نوایی
کریمه کاسه‌ام بنگر که بالاست
کرم بنما تو هر چه می‌توانی
تویی معصومه، عصمت پیش رویت
کند سجده از این نورِ خدایی
تویی بانوی قصرِ سرخِ مذهب
که با زینب همیشه هم صدایی
همین بس از تو ای معصومه جانم
لقب گیرنده‌ از جامِ رضایی
رضا نامِ تو را معصومه خوانده
که سر تا پا چنین زهرا نمایی
همه امشب کنارِ بارگاهت
من و این گریه و فصلِ جدایی
دلِ فطرس شده در شامِ میلاد
اسیرِ گنبدِ زردِ طلایی

کریمانه
ای گوهر درّدانه، یا حضرت معصومه
ای روح کریمانه، یا حضرت معصومه
موسی به برش گلشن، شد دیده‌ی او روشن
یاسی‌ تو به گلخانه، یا حضرت معصومه
نجمه شده روحانی، ‌از آن رخ عرفانی
گویند به کاشانه، یا حضرت معصومه
چشمانِ رضا خندان، قلبش چو درّی غلطان
از دیدن جانانه، یا حضرت معصومه
ای چشمه‌ی پاکی‌ها، ای مَضجَعِ خوبی‌ها
آبادیِ ویرانه، یا حضرت معصومه
حوا شده مسرورت،‌ مریم کمی از نورت
ای روح مسیحانه، یا حضرت معصومه
بانو نظری بنما، امشب تو بر این نجوا
از عاشقِ دیوانه، یا حضرت معصومه

طلوعِ عصمت
ای همه آسمانِ شده، خیره‌ به هر نگاه تو
چشم رضا ستاره شد، مانده کنارِ ماهِ تو
لشگرِ حوریان ببین، برگِ خزانِ مقدمت
آمده‌ تا که بال خود، فرش کند به راهِ تو
سینه‌ی کاظم ار شده، شاد ز مقدم شما
برده قرار نجمه‌ را، خنده‌ی گاه گاهِ تو
وقتِ ظهور عفت و طلوعِ عصمت آمده
مانده شبِ سیاه دل، منتظرِ پگاه تو
کی بشود که شاعری، مدح کمال گویدت
وصف کند ز گوشه‌ی گنبد و بارگاه تو
کاش کنی عنایتی، ز روی لطف و مرحمت
همیشه باشد این دلم، مرغکِ در پناه تو
خجل به محشرم مکن، به پیشِ چشم دیگران




تاریخ : دوشنبه 90/1/22 | 3:25 عصر | نویسنده : رضا | نظر

لبریزه از شمیم بهشت ، هر نیمه شب هوای حرم

خورشید میاد برا پا بوسی ، تا گنبـد طلای حـرم

 

هر دم ، جاریه زمزم ، از تو حریم کریمة عالم

وا شده بالم ، به هوای گنبد

 

امشب ، از سوی جنت ، می‌رسن از راه ملائک رحمت

برا زیارت ، میان سوی مرقد

 

قبلة همه ست ، خود فاطمه ست

عشق و آرزوی موسی بن جعفر

اون پناه ماست ، تکیه گاه ماست

که می شه شفیعة روز محشر

 

--------------------------

 

با بوسه ای به خاک حرم ، رنگ دلم خدایی می شه

هر شب پایین پای ضریح ، قلبم امام رضایی می‌شه

 

قلبم ، آخه مقیمه ، پایین پای حرم کریمه

دست خودم نیست ،‌ زائری بی تابم

 

دل با، شوق مدینه ، به خدا آروم نداره توسینه

معلومه حالم ، از چشم پر آبم

 

صحن با صفاش ، که بهشت ماست

حرمش پر از جلوة کرامات

آخه می بینم ، توی این حرم

قبر بی نشون مادر سادات

 

--------------------------

 

بیـن تـلاطم زائرا ، کـاش قلبـمو رها ببینم

روزی بیاد که باز دلمو ، تو عرش کربلا ببینم

 

شد باز، موسم پرواز ، به هوای اون حرم الهی

یکی دو ماهی ، می شه که بی تابم

 

هر شب ، ترانه بر لب ، در آرزوی دیدن ضریح و

نور ملیحِ ، حرم اربابم

 

شـاه کـربلا ، عمـریه آقـا

دل من از غم تو داره توشـه

من بی طاقتم ، آخه قسمتم

کی میشه بازم طواف شش گوشه

 




تاریخ : دوشنبه 90/1/22 | 3:25 عصر | نویسنده : رضا | نظر

شفیعه
آسمون‌ها گل براش هدیه آوردند
کهکشون‌ها عطرش و هر جا می‌بردند
هر ستاره مستِ دیدارِ دوباره‌اش
هر فرشته دلا رو به اون سپردند
از سماء ندا می‌یاد مقام اون خیلی رفیعه
من و روزِ‌ محشر و لطفِ تو بانویِ شفیعه
معصومه جانم یا معصومه جانم (3)
هر فرشته دلْ گره زده به بالش
چشمِ نجمه به گلستانِ جمالش
نور این گل که شبیهِ گلِ یاسه
شده موسی مستِ حجبِ بی مثالش
دختری اومده تو عرش و سما که بی‌قرینه‌است
به همه مژده بدید ثانی زهرای مدینه‌است
معصومه جانم یا معصومه جانم (3)
همه عالم پیش پاش سر به سجودند
حوریان از قدمش گرمِ سرودند
در حضورِ رخِ دریای کرامت
دیگه زنها مثل یه چشمه و رودند
هر چی از کرامتش دم بزن بازم نگفتم
عمری این کریمه پشت و پناهمه نیفتم
معصومه جانم یا معصومه جانم (3)

کریمه
یه دلم عاشق و حیرون
یه دلم شیدا و مجنون
به دلم می‌گم نخور غم
اومده باغ و گلستون
دیدن گل های خنده روی لب چه باصفاست
شب عیدِ خواهرِ اربابمون امام رضاست
مولاتی یا معصومه ـ یا معصومه ـ یا معصومه (3)
کی می‌گه که من ندارم
تو فقیری بی قرارم
توی دنیا پادشاهم
تا که این بی‌بی رو دارم
چیزی که عیونه آخر دیگه حاشا نداره
نوکر معصومه تو زندگی غوغا نداره
مولاتی یا معصومه ـ یا معصومه ـ یا معصومه (3)
یه دلم شهر مدینه‌ ست
تو بقیعِ بی قرینه‌ ست
خنده معجون شده با اشک
شب بانویِ کریمه ست
من که امشب با یه قلبِ بی‌ریایی اومدم
تو حریمِ این کریمه به گدایی اومدم
مولاتی یا معصومه ـ یا معصومه ـ یا معصومه (3)

شراره
امشب این قلبِ من شراره داره ـ معصومه جان
آسمونِ چشام ستاره داره ـ معصومه جان
هوس ضریحت و نظاره داره ـ معصومه جان
می‌گم با نم نم چشام با این نوای شیدا
کریمه‌ی آلِ نبی خوش آمدی به دنیا
سیدتی سیدتی یا معصومه جانم (3)
هر چی بارون به پیش پات می‌بارم ـ معصومه جان
سر رو بر ضریح با صفات می‌زارم ـ معصومه جان
قلبِ مجنون برات هدیه می‌آرم ـ معصومه جان
شکوفه بارونه خدا به سرسرای کاظم
صل علی محمدِ ذکر و نوای کاظم
سیدتی سیدتی یا معصومه جانم (3)
شب عید و دلم بهونه داره ـ یا فاطمه
نغمه گرم و عاشقونه داره ـ یا فاطمه
هوای گنبد و آشیونه داره ـ یا فاطمه
از حرمت تا به بقیع دلم اسیرِ غوغا
فاطمه‌ی معصومه‌ای هستی شبیه زهرا
سیدتی سیدتی یا معصومه جانم (3)

مرحبا
مرحبا ای مهربان همسرِ موسی
گهری آورده‌ای در برِ موسی
خانه نورانی شده اهل دل شادند
از وجودِ مقدم دختر موسی
معصومه جان معصومه جان ـ یا معصومه (4)
می‌رسد از آسمان بانگ و فریادی
کاظم از شوق و شعف می‌کند شادی
با نگاهی بر گلِ روی آن دختر
کاظم از مادر کند دم به دم یادی
معصومه جان معصومه جان ـ یا معصومه (4)
حضرت موسی الرضا با دلی پر شور
در بغل معصومه را، وصلِ نورٌ النور
زیر لب دارد رضا صد دعای خیر
از برای خواهرش چشم دشمن کور
معصومه جان معصومه جان ـ یا معصومه (4)
اهلِ قم اهلِ جهان در پناه تو
مرکزِ پرگارِ دین پایگاهِ تو
ای گل موسی تویی چون امیدِ ما
روز محشر عفوِ ما در نگاهِ تو
معصومه جان معصومه جان ـ یا معصومه (4)

شفاعت
جانِ عالم گردِ راهت
حسرت دل یک نگاهت
می‌برد از عاشقان دل
یک نما از بارگاهت
یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه (2)
شمس روحم، مهر و ماهم
تکیه‌گاهم جان پناهم
کن شفاعت روز محشر
بنده‌ای غرقِ گناهم
یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه (2)
ای حدیثِ سوز و سازم
زندگی را رمز و رازم
پیشِ چشمم چون صراط است
نامِ تو مهرِ جوازم
یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه (2)




تاریخ : دوشنبه 90/1/22 | 3:25 عصر | نویسنده : رضا | نظر

لبریزه از شمیم بهشت ، هر نیمه شب هوای حرم

خورشید میاد برا پا بوسی ، تا گنبـد طلای حـرم

 

هر دم ، جاریه زمزم ، از تو حریم کریمة عالم

وا شده بالم ، به هوای گنبد

 

امشب ، از سوی جنت ، می‌رسن از راه ملائک رحمت

برا زیارت ، میان سوی مرقد

 

قبلة همه ست ، خود فاطمه ست

عشق و آرزوی موسی بن جعفر

اون پناه ماست ، تکیه گاه ماست

که می شه شفیعة روز محشر

 

--------------------------

 

با بوسه ای به خاک حرم ، رنگ دلم خدایی می شه

هر شب پایین پای ضریح ، قلبم امام رضایی می‌شه

 

قلبم ، آخه مقیمه ، پایین پای حرم کریمه

دست خودم نیست ،‌ زائری بی تابم

 

دل با، شوق مدینه ، به خدا آروم نداره توسینه

معلومه حالم ، از چشم پر آبم

 

صحن با صفاش ، که بهشت ماست

حرمش پر از جلوة کرامات

آخه می بینم ، توی این حرم

قبر بی نشون مادر سادات

 

--------------------------

 

بیـن تـلاطم زائرا ، کـاش قلبـمو رها ببینم

روزی بیاد که باز دلمو ، تو عرش کربلا ببینم

 

شد باز، موسم پرواز ، به هوای اون حرم الهی

یکی دو ماهی ، می شه که بی تابم

 

هر شب ، ترانه بر لب ، در آرزوی دیدن ضریح و

نور ملیحِ ، حرم اربابم

 

شـاه کـربلا ، عمـریه آقـا

دل من از غم تو داره توشـه

من بی طاقتم ، آخه قسمتم

کی میشه بازم طواف شش گوشه

 




تاریخ : دوشنبه 90/1/22 | 3:24 عصر | نویسنده : رضا | نظر

دیدنیه حالم ، با اشک زلالم ، وا شده دو بالم
که پر کشیدم من ، سمت آسمونا

 

کریمة عالم ، ملیکة قلبم ، یا که خود مریم

رو بال ملائک ، اومده به دنیا

 

فرشته ها از آسمون هفتم

با دسته گل دارن میام سوی قم

تو ازدحامشون دلم میشه گم ، میشه گم

 

گلبارونه باغ دلها ، لبامون غرق تبسم

توی بارون ستاره ، اومده زهرای دوم

--------------------------

 

دستای توسل ، چشمه تغزل ، هزار آسمون گل

همراه دلامون ، به مقدم یاره

 

شفیعة جنت ، کریمة عترت ، ملیکة عصمت

همه می دونند که ، بانوی بهاره

 

اگه دلداگیمون از قدیمه

تو حرم بهشتی کریمه

تا قیامت دل همه مقیمه ، مقیمه

 

همه عالم در طواف ، گنبد و گلدسته هاشه

همیشه بال ملائک ، فرش راه زائراشه

 

--------------------------

 

گنبد طلاشو صحن باصفاشو اون کفشداریاشو

به خدا نمیدم ، به تموم عالم

 

سنگفرشای مرمر ایوون و کبوتر مسجد بالاسر

دل برده ز دستم ، همیشه و هر دم

 

این دلی که با عنایت حضرت

پائین پاش یه عمر داره اقامت

امشب می خواد تذکرة زیارت ، زیارت

 

من می خوام مثل کبوتر ، زائر قبر رضا شم

بعدش هم با إذن آقا ، راهی کرب و بلا شم

 




تاریخ : دوشنبه 90/1/22 | 3:19 عصر | نویسنده : رضا | نظر

اى ترک ماه چهره! چه گردد که صبح تو

آیى به حجره من و گویى که : گل برى!؟

تو ماه ترکى و من اگر ترک نیستم

دانم به این قدر که به ترکیست آب سو

آب حیات تو گر ازین بنده تیره شد

ترکى مکن به کشتنم اى ترک ترک خو

رزق مرا فراخى از آن چشم تنگ توست

اى تو هزار دولت و اقبال تو به تو

مکش از بهر خون من اى آرسالان قیلیچ

عشقت گرفته جمله اجزام مو به مو

نام تو ترک گفتم از بهر مغلطه

زیرا که عشق دارد صد حاسد و عدو

گؤیچه?ک باخیشلارین بر ما فسون بخواند

اى سیز دیشى تو سئىره ک و دسیز دیش هانى بیجو (؟)

تکتور شنیده ام از تو و خاموش مانده ام

غماز من بس است در این عشق رنگ و بو




تاریخ : یکشنبه 90/1/21 | 5:22 عصر | نویسنده : رضا | نظر

رسید ترکم با چهره اى گل وردى? بگفتمش:

چه شد آن عهد؟ گفت: اول واردى

بگفتمش که: یکى نامه اى بدست صبا بدادم

اى عجب آورد؟ گفت: گؤسته?ردى

بگفتمش چرا به یکه آمدى اى دوست؟

سئییرتدى یولداشیم یولدا? ائردى

------------------------------------------

من کجا، شعر از کجا؟ لیکن به من در مىدمد

آن یکی ترکی که آید، گویدم: هئی کیمسین؟




تاریخ : یکشنبه 90/1/21 | 5:22 عصر | نویسنده : رضا | نظر